تـــکـــســـــرمــــــن

مردی با عشق نوشتن...

این روزا حال هیچکسی خوش نیست 

   قلب ایران و مردمش پر از درده 

 

     یه پدر بین آوارا با دستای خالی 

دنبال دختری با عروسک صورتیش میگرده 

 

دیدن عکسی تموم تنم رو لرزونده 

مادری همه داراییشو بغل کرده 

کودکش دیگه تمام عمر خوابیده 

حالا چی براش مهمه،دیگه کی همدرده؟

 

میگن مادری تا صبح زیر اون همه آوار

   جای کمک اسم کودکش رو میبرده 

 

مردی که روزی کوه پشتشو نمیلرزوند 

تا آخرین نفس داشته گریه میکرده 

پدری که روزی ستون خونش بود 

آوار سقف و رو سر زن و بچه هاش دیده 

 

این روزا حال هیچکسی خوش نیست 

ایران و مردمش بدجوری غمگینن 

اما تسلیت،تسکین درد اون ها نیست 

کمک میخوان،با جون عزیز و آوار درگیرن

 

 

نویسنده : مهران :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تـــکـــســـــرمــــــن

جاده بهانه است
مقصود چشم توست!

مـن راهی تـــــو اَم
ای مقصد درست!

#علیرضا_آذر

تمامی حقوق برای تـــکـــســـــرمــــــن محفوظ است . طراحی قالب : نقل بلاگ