به کسی کینه نگیرید!
دل بی کینه قشنگ است!
به همه مهر بورزید
به خدا مهر قشنگ است!
دست هر رهگذری را بفشارید به گرمی
بوسه هم حس قشنگی است!
بوسه بر دست پدر
بوسه بر گونه مادر
لحظه حادثه بوسه قشنگ است!
بفشارید به آغوش عزیزان
پدر و مادر و فرزند
به خدا گرمی آغوش قشنگ است!
نزنید سنگ به گنجشک
پر گنجشک قشنگ است!
پر پروانه ببوسید!
پر پروانه قشنگ است
نسترن را بشناسید
یاس را لمس کنید!
به خدا لاله قشنگ است
همه جا مست بخندید!
همه جا عشق بورزید
سینه با عشق قشنگ است!
بشناسید خدا را
هر کجا یاد خدا هست
سقف آن خانه قشنگ است...
اگر فکر میکنید جذابیت در اینه که قسمتی از بدنتون بیرون باشه باید بگم با این فکر به خودتون توهین کردین
بابا داشت روزنامه میخوند
بچه گفت: بابا بیا بازی!
بابا که حوصله بازی نداشت
ی تیکه از روزنامه رو ک نقشه دنیا بود
رو تیکه تیکه کرد و گفت :
فرض کن این پازله…! درستش کن!
چند دقیقه بعد بچه درستش کرد
بابا، باتعجب پرسید:
توکه نقشه دنیا رو بلد نیستی چطور درستش کردی؟!
بچه گفت: ادمای پشت روزنامه رو درست کردم …
دنیا خودش درست شد
آدمای دنیا که درست بشن…
دنیا هم درست میشه …
زندگی تان را مصرف کنید!
ما همه مصرف کننده ایم، پس « زندگی تان را مصرف کنید.»
شما یک شیشه عطر را تا آخرین قطره مصرف می کنید. چرا؟
چون ارزشمند است.
زندگی خیلی ارزشمندتر از این حرف هاست. تلاش کنید زندگی تان را تا جای ممکن مصرف کنید.
هیچ فرصتی از زندگی را برای
« زندگی کردن » از دست ندهید. منظور این نیست که فقط کار کنید یا مال اندوزی کنید، نه! منظور این است که لحظه لحظه زندگی را لمس کنید.
از زندگی تان زباله در نیاورید، تا آنجا که جا دارد، مصرف کنید. تمام استعدادهایی را که دارید، مصرف کنید و نگذارید استعدادها، توانایی و پتانسیل تان هدر برود.
برای کسی دل به دریا بزن که همسفر بخواد نه قایق...
هه...
جنازه پسرشون رو که آوردند
چیزی جز دو سه کیلو استخون نبود...
پدر سرشو بالا گرفت و گفت:حاج خانوم غصه نخوری ها!!!
دقیقا وزن همون روزیه که خدا
بهمون هدیه دادش...
ملا نصرالدین وقتی وارد طویله می شد به خرش سلام می کرد.
گفتند:« ملا این خره نمی فهمه که سلامش می کنی.؟»
گفت:« اون خره ولی من که آدمم.
من آدم بودن خودمو ثابت میکنم بذار اون نفهمه.»
نکته: اگر به کسی احترام گذاشتی و نفهمید ،
اصلا ناراحت نشو.
شما آدم بودن خودتان را ثابت کرده ای.
ملاک رفتار هایتان را ارزش ها وشان خودتان قرار بدهید نه لیاقت انسان ها.
که اگر چنین کردید خودتان رابا اندازه آنها پایین کشیده اید.
پیرمردی تنها در یکی از روستاهای آمریکا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند اما این کار خیلی سختی بود. تنها پسرش بود که می توانست به او کمک کند که او هم در زندان بود .
پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد :
"پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم . من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد . من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی.
دوستدار تو پدر".
طولی نکشید که پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد: "پدر، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام".
ساعت 4 صبح فردا مأمور اف.بی.آی و افسران پلیس محلی در مزرعه پدر حاضر شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند . پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند؟
پسرش پاسخ داد : "پدر! برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که می توانستم از زندان برایت انجام بدهم".
نکته : در دنیا هیچ بن بستی نیست.
مرد فقیری از خدا سوال کرد: چرا من اینقدر فقیر هستم؟!
خدا پاسخ داد: چون یاد نگرفته ای که بخشش کنی!
مرد گفت: من چیزی ندارم که ببخشم
خدا پاسخ داد: دارایی هایت کم نیست!
یک صورت، که میتوانی لبخند بر آن داشته باشی!
یک دهان، که میتوانی با آن از دیگران تمجید کنی و حرف خوب بزنی!
یک قلب، که میتوانی به روی دیگران بگشایی!
و چشمانی که میتوانی با آنها به دیگران با نیت خوب نگاه کنی!
فقر واقعی فقر روحی است...
جاده بهانه است
مقصود چشم توست!
مـن راهی تـــــو اَم
ای مقصد درست!
#علیرضا_آذر