تـــکـــســـــرمــــــن

مردی با عشق نوشتن...

پدر و پسری داشتند در کوه قدم میزدند که ناگهان پای پسر به سنگی گیر کرد. به زمین افتاد و داد کشید: آآی ی ی ی!

 

صدایی از دور دست آمد: آآی ی ی ی!

 

پسرک با کنجکاوی فریاد زد: کی هستی؟

 

پاسخ شنید: کی هستی؟

 

پسرک خشمگین شد و فریاد زد: ترسو!

 

باز پاسخ شنید: ترسو!

 

پسرک با تعجب ازپدرش پرسید: چه خبر است؟

 

پدر لبخندی زد و گفت: پسرم خوب توجه کن....

و بعد با صدای بلند فریاد زد: تو یک قهرمان هستی!

 

صدا پاسخ داد: تو یک قهرمان هستی!

 

پسرک باز بیشتر تعجب کرد.پدرش توضیح داد: مردم میگویند که این انعکاس کوه است ولی این در حقیقت انعکاس زندگی است.

 

هر چیزی که بگویی یا انجام دهی،زندگی عینا" به تو جواب میدهد؛ اگر عشق را بخواهی، عشق بیشتری در قلب بوجود می آید و

 

اگر به دنبال موفقیت باشی، آن را حتما بدست خواهی آورد. هر چیزی را که بخواهی، زندگی همان را به تو خواهد داد!

نویسنده : مهران :)
تاکنون ۱ نظر برای این مطلب ثبت شده است .
Felfeli Ai | چهارشنبه ۰۸ فروردين ۹۷ | ۱۷:۰۹

چته  حکیم  شدی


چته  پسر حکیم شدی

چته  بیخی

شرمنده اخلاق ورزشیتم از این به بعد 😅
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تـــکـــســـــرمــــــن

جاده بهانه است
مقصود چشم توست!

مـن راهی تـــــو اَم
ای مقصد درست!

#علیرضا_آذر

تمامی حقوق برای تـــکـــســـــرمــــــن محفوظ است . طراحی قالب : نقل بلاگ